نوشتن

ساخت وبلاگ

یک کتاب تألیفی را ورق می‌زدم. وقتی متنش را می‌خواندم حس می‌کردم ترجمه است. نویسنده «فُرم» را خیلی خوب رعایت کرده بود. متن صریح و روان بود، نویسنده مرتب توضیح می‌داد چه می‌خواهد بگوید. اما پایبندی نویسنده به فرمِ استانداردِ متنِ علمی و رعایت نزاکت سیاسی در محتوا باعث شده بود حرفی که واقعاً می‌خواست بزند را نزند. من فقط جاهایی که نویسنده از فرم استاندارد خارج شده بود می‌توانستم حدس بزنم چه می‌خواهد بگوید.

نوشتن برای این است که چیزی را که قبلاً در محاوره زنده بوده جاودان کند. اگر چیزی که هرگز در محاوره نبوده نوشته شود مُرده به دنیا آمده است، و به جای این که جاودان شود، هرگز نمی‌تواند حتی توسط نویسنده‌اش خوانده شود. نوشتن برای خوانده شدن با نوشتن برای رزومه‌سازی جایگزین شده است. به همین جهت نویسنده با متنش بیگانه است،‌ طوری که خودش نمی‌خواهد آن را بخواند. نود درصد متن او مرور ادبیات است و ده درصد دیگر نتیجه‌ای است که هر کسی ادبیات را مرور کند باید به آن برسد. حرف زدن خلاقیت است و نوشتن شکل ظریف‌تر حرف زدن، ولی نوشتنِ فرم‌زده نقطه‌ی مقابل خلاقیت است، و به همین دلیل چیزی که در دل ما است نه فرم نوشته می‌یابد نه فرم حرف، چون یک وظیفه‌ی حرف زدن عقده‌گشایی از درونیات از طریق درآوردن آن‌ها به فرم زبان است.

از یک طرف نمی‌توانیم به طور کلّی مفاهیمی را که «علمی» به نظر می‌رسند کنار بگذاریم و هم‌چنان جدی بنویسیم. از طرفی محاوره به این مفاهیم محتوا نبخشیده و مدلول‌های‌شان نامتعین است. نویسنده فقط از روی تعارف از این مفاهیم استفاده می‌کند. در چنین شرائطی به این نتیجه رسیده‌ام که باید به محاوره پناه ببریم و هم‌چنین باید برای نوشتن فرم دیگری پیدا کنیم. باید وظیفه‌ی نوشتن و علم را که حد بخشیدن به مفاهیم است بر عهده بگیریم، اما این کار را در درون محاوره و از طریق گفت‌وگو پیگیری کنیم، چون نوشته‌ی استاندارد فعلی نوشتن برای هیچ‌کس است. این که مخاطب نداریم گاهی مشکل از سمت مخاطب است، اما وقتی خودمان هم مخاطب خودمان نیستیم یعنی متن ما برای رفع تکلیف نوشته شده است.

بینایی...
ما را در سایت بینایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahedoor-t بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 13:19